برگزاری مراسم تودیع و معارفه در مرکز گسترش سینمای مستند
تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۰۶۳۷۸۰
مراسم تودیع علیرضا قاسمخان معاون پژوهشی، مجید مغنیان معاون اداریمالی و حقوقی، جمشید مدرسسعیدی خزانهدار مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، به همراه آیین معارفه عباس اسداللهی به عنوان خزانهدار و معاون جدید اداری مالی و حقوقی این مرکز، صبح امروز دوشنبه ۲۶ تیرماه ۹۶ برگزار شد.
در این مراسم که در سالن سینماحقیقت و با حضور مدیرعامل، معاونان، مدیران و کارکنان مرکز گسترش برگزار شد، سیدمحمدمهدی طباطبایینژاد در سخنانی گفت: «برای من به عنوان دوست نزدیک علیرضا قاسمخان و مجید مغنیان روز سختی است که با این دو در سمتهای شان خداحافظی کنم اما این دوستی همواره ادامه خواهد داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او ادامه داد: «هر انسانی در زندگی اقبالهایی دارد و من از زمانی که در شبکه اول سیما و در بخش فرهنگ و هنر فعالیت داشتم، خوشاقبال بودم که با قاسمخان آشنا شدم. سالهای خوشی را در شبکه یک با هم داشتیم و از آن روز دوستیمان هر روز محکمتر شد. همان ایام مصادف بود با آشنایی من با مجید مغنیان که در مدت چهار سال مدیریت در مرکز گسترش ادامه یافت و خاطرات خوشی به یادگار ماند.»
طباطبایینژاد با اشاره به تلاشهای این دو معاون مرکز گسترش بیان کرد: «چگونه میتوانم قدردان لطف شما باشم. آیتالله کشمیری میگوید «یکی از بزرگترین شکرانهها، شکردوستی خوب است» و من خدا را شاکرم به خاطر تمام الطافی که به من داشته است. این دو دوست به واقع امانتدار و آگاه بودند.»
او در ادامه، با اشاره به دوستی ۱۰ سالهای که با عباس اسداللهی داشته است، گفت: «او جزو مدیران باتجربه وزارت فرهنگ و ارشاد است و من از سالهای دور او را به درستی و شایستگی میشناسم؛ دوستی من با اسداللهی در موسسه رسانههای تصویری عمیقتر شد و خوشحالم که امروز در خدمت او هستیم.»
طباطبایینژاد همچنین با تاکید بر خدمات جمشید مدرسسعیدی گفت: «او مردی صبور، اهل مطالعه و سنبل اخلاق است. به دلیل مصوبه سال گذشته مجلس شورای اسلامی که همکاری با بازنشستگان در مسئولیتهای رسمی اداری منع شده است، دیگر ادامه همکاری با قاسمخان و مدرس وجود نداشت. علت جدایی این دوستان از مرکز همین است؛ البته علیرضا قاسمخان به عنوان مشاور مدیرعامل در امور پژوهش، به همکاری با ما ادامه خواهد داد.»
در ادامه این مراسم و پس از تشکر جمشید مدرسسعیدی از مدیران مرکز گسترش، علیرضا قاسمخان با یادآوری مراسم معارفهاش که چهار سال قبل در همین سالن انجام شده بود، گفت: «در این مدت بسیار از طباطبایینژاد و دیگر دوستان آموختم. اگر در این مدت موفقیتی حاصل شد نتیجه پتانسیلی بود که در نیروهای مرکز وجود داشت و باید آزاد میشد تا امکان شکوفایی بیابد.»
او ادامه داد: «۱۹ کتاب در طی سه سال گذشته منتشر شده است و دو جایزه سال جمهوری اسلامی برای این کتابها دریافت کردیم. ۲۰ شماره فصلنامه تخصصی سینماحقیقت و سینما انیمیشن منتشر شد و هشت کارگاه به صورت مولتیمدیا درآمد. این حاصل لطف طباطبایینژاد و همه دوستان بود تا یک ذره دانش سینمای مستند را جلو ببریم. این گامها در کنار هم معنادار خواهند شد.»
مجید مغنیان سخنران دیگر این مراسم بود. او گفت: «در تمام این چهار سال تمام سعی من این بود که در زیرمجموعه طباطبایینژاد و با همفکری رزاقکریمی و دوستان برنامهریزیهایی داشته باشم که وضعیت مرکز گسترش بهبود یابد. ترمیم حقوق، تدوین آییننامههای جدید، بهبود نمای ساختمان و تغییرات در سالن انتظار همگی حاصل تلاش دوستان و طباطبایینژاد به عنوان لیدر این مجموعه است.»
او ادامه داد: «در این مدت چهار دوره جشنواره برگزار کردیم که همه برای آن تلاش کردند و مستندهای خوبی تولید شد که باعث افتخار ما و کشور است. کتابهای خوبی هم منتشر شد و همه این امور بدون همراهی دوستانی چون مدرسسعیدی رخ نمیداد. از این که من را پذیرفتید سپاسگزارم و امیدوارم همکاران مرکز دایم در حال بهبود امور باشند.»
مغنیان تاکید کرد: «من آموختهام که همواره باید پرسشگر باشیم و بپرسیم چرا؟ به کارمان عشق بورزیم و بدانیم که پست و مقام به تنهایی ارزشمند نیست.»
مرتضی رزاقکریمی هم با تشکر از مغنیان، قاسمخان و مدرسسعیدی گفت: «امیدوارم طباطبایینژاد همچنان سالهای سال در مرکز حضور داشته باشد تا شاهد ادامه این رشد و موفقیت در مرکز گسترش باشیم. در طول بیست و چند سالی که این مرکز را میشناسم، هرگز دورهای با چنین شکوفایی ندیده بودم. خداحافظی از دوستانی که شاید به شکل گذشته در خدمتشان نباشیم حس مثبتی به همراه ندارد، اما آموزههایی از این دوستان فرا گرفتهام که برایم بسیار ارزشمند است.»
او با بیان این که سالها قبل با عباس اسداللهی در سفر مکه که بیریاترین سفر طول زندگیاش بوده آشنا شده است، ادامه داد: «از حضور او در مرکز خوشحالم. درباره مدرس هم باید بگویم که او بخشی از هویت مرکز گسترش است و سالهای سال افتخار آشنایی با او را داشتم و از او بسیار آموختم.»
منبع: پارسینه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۰۶۳۷۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
به گزارش روزیاتو، نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:
زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود:
من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است:
وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است:
بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است:
اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود:
بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
کانال عصر ایران در تلگرام